آتریناآترینا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

دفتر خاطرات آترینا

65 - سفر به مالزی (5) (18/10/1391)

روز پنجم سفر روز پنجم سفر رو هم با خانوم دکتر و خانواده محترمشون گذروندیم. صبح حدودای ساعت 11 خانوم دکتر بدنبالمون اومد و رفتیم مرکز خرید تایم اسکوئر.   روز پنجم سفر بچه ها کمی دیرتر از خواب بیدار شدند و بعد از خوردن صبحانه و کمی گردش در مرکز خرید کنار هتل ساعت 11 خانوم دکتر اومدن دنبالمون که بریم به مراکز خرید. اولین جایی که رفتیم مرکز خرید تایم اسکوئر بود که ناهار رو هم همونجا برگزار کردیم . از این مغازه برای آترینا و باران یه پیرهن خیلی خوشگل خریدیم به قیمت 109 رینگیت یعنی بیشتر از 109 هزار تومن ولی خوشگل بود. آترینا و باران در حال خوردن اسپاگتی در رستوران آت...
30 دی 1391

64 - سفر به مالزی (4) (17/10/1391)

روز چهارم روز چهارم و پنجم سفر یعنی یکشنبه و دوشنبه از طرف تور برنامه جزیره پانکور اجرا می شد که ما شرکت نکردیم به خاطر بچه ها و برنامه ای نداشتیم. با خانواده دکتر معصومی قرار ملاقات گذاشتیم. حدود ساعت 12 ظهر زحمت کشیدند و با ماشین ون دنبالمون اومدند و ما رو به منزلشون بردند. آترینا پشت در اتاق باران در هتل روز چهارم ساعت 9:30 از خواب بیدار شدیم و برای صبحانه رفتیم . برای ظهر با آقای دکتر معصومی قرار داشتیم که به منزلشون بریم برای ناهار. دوتا گربه داشتند و یک سگ به نام های هلو , نارنیا و شوگر آترینا که حیوونا رو خیلی دوست داره خیلی لذت برد. باران و هلو باران اولش کمی از هلو...
30 دی 1391

37-رستوران بچه های شاد(5/3/1391)

رستوران Happy Kids      بالاخره بعد از مدتها آترینا رو بردیم رستوران Happy Kids ، رستوران مخصوص بچه ها تو شهرک غرب.     البته با یه تیر دو نشون زدیم عصر جمعه (5خرداد) رفتیم منزل دایی مهرداد مثلا عید دیدنی.   رستوران بچه های شاد  با یه تیر دو نشون زدیم عصر جمعه (5خرداد) رفتیم منزل دایی مهرداد مثلا عید دیدنی.     نگار و مهیار یه کادوی خوشگل به آترینا دادن که خیلی خوشش اومد.(جارو برقی صورتی)   شبش همه با هم رفتیم رستوران بچه های شاد.     آترینا شام فقط سیب زمینی خورد و نوشابه. لب به پیتزا نزد.   &nbs...
12 دی 1391

41-تولد 3 سالگی آترینا(23/4/1391)

ت ولد 3 سالگی آترینا بالاخره آترینا گلی ما 3 ساله شد به همین مناسبت روز جمعه 23 تیر تولدشو با تم باب اسفنجی شلوار مکعبی تو رستوران بچه های شاد برگزار کردیم .           تولد آترینا گلی کارت دعوت میز خوراکیها خوراکیها شامل پاپ کورن،پفک،پاستیل،کاپ کیک شکلاتی،لالی پاپ،کرم بیسکویت ،اسمارتیز ، دراژه میوه ای و .... کیک تولد که به سولدوش سفارش دادیم   آترینا قبل از رسیدن مهمونا                 &n...
12 دی 1391

39-روز پدر(15/3/1391)

روز پدر روز پنج شنبه 11 خرداد رفتیم مرکز خرید الماس ابرانبان برای پدر های مهربون کادو بخریم.   آترینا گلی هم حسابی داشت شیطونی می کرد.   برای بابایی دو تا شلوار از ایکات خریدیم. برای بابا جون هم یک پیرهن و یک شلوار از همون ایکات. برای باباحاجی دو تا کمربند که البته چون عمو غلامرضا هم همین کادو رو خریده بود بابایی یک ادوکلن برای بابا حاجی خرید. آترینا در فروشگاه چرم مشهد شلوار باباجون سایزش نبود و مجبور شدیم تعویض انجام بدیم به همین خاطر دوشنبه بعد از ظهر 15 خرداد همه با هم رفتیم مرکز خرید الماس ایرانیان.   آترینا و بابایی در ایکات   آترینا اونجا یک دوست ناز هم...
12 دی 1391

45-رستوران اورینتال باربیکیو (22/6/1391)

  ٢٢  شهریور (چهارشنبه) مصادف شده بود با سالروز شهادت امام جعفر صادق و تعطیل بود . متاسفانه روز گذشته آقای وفایی همسایه پایینی بابا جون اینا فوت کردن و مامانی و بابایی مجبور شدن چهارشنبه برن شاه عبدالعظیم برای مراسم تشییع جنازه و تدفین .آترینا پیش مامان ایران موند تا ظهر که مامانی بابایی بیان دنبالش. ازقبل رزرو کرده بودیم که شبش بریم رستوران اورینتال باربیکیو تو هتل استقلال .     رستوران اورینتال باربیکیو رستوران متفاوت و جالبی بود.اول سس غذاتو از منو انتخاب می کردی . بعد از اون از یک بوفه شامل انواع سبزیجات و انواع گوشت گوساله مرغ ماهی میگو کوسه و .... و انواع ادویه جات ظرفتو پر می کردی و می ...
10 دی 1391

57-تاسوعا و عاشورا در شمال(4/9/1391)

                                            تاسوعا و عاشورا امسال مصادف شده بود با شنبه و یکشنبه ٤ و ٥ آذر که زمان مناسبی بود برای سفر و آترینا برای دومین بار در عمرش این تعطیلات رو رفت شمال . باباجون و دایی نیما رو هم با خودش برد. هوا حسابی بارونی بود آترینا و بابایی     ...
10 دی 1391

42-سفر به اراک(28/05/1391)

سفر به اراک مامانی جدیدا تو یه سایتی عضو شده به نام تخفیفان . www.takhfifan.com تبلیغ یک تور به اراک رو برای مامانی ایمیل کرده بود برای عید فطر . چون آترینا گلی سختش بود با تور سفر کنه تصمیم گرفتیم خودمون با ماشین برنامه همون تور رو اجرا کنیم . شنبه 28 مرداد به اتفاق عمو حمید ، خاله مهرناز ، باران ، عمو غلامرضا و سینا راه افتادیم به سمت اراک . عمو غلامرضا و سینا با ماشین ما اومدن . عمو حمید اینا یه خورده دیرتر راه افتادند. هتلی که رزرو کرده بودیم هتل امیرکبیر بود که انصافا هتل خوبی بود.   نمایی از هتل امیرکبیر   تو توضیح هتل امیرکبیر نوشته که معماری هتل به شکل عرشه کشتیه. ...
10 دی 1391

43- پنج روز تعطیلی به مناسبت اجلاس جنبش سران عدم تعهد(7/6/1391)

به مناسبت اجلاس سران عدم تعهد تهران پنج روز از 7 تا 11 شهریور تعظیل شد. می خواستیم برنامه سفر بریزیم که نشد دیر اقدام کردیم و هتل ها همه رزرو شده بود. البته به آترینا گلی بد نگذشت . حسابی با مامانی و بابایی بازی کرد و با پارک و دنیای بازی و ... مشغول بود.                اولین کافی شاپ رفتن آترینا روز سه شنبه بعد از ظهر آترینا گلی رو بردیم کافی شاپ کافه هفت تو خیابون خردمند جنوبی . البته آترینا در بدو ورود خواب بود . یه مدت گذشت تا بیدار شد.     یک نمایشگاه نقاشی هم به نفع زلزله زدگان آذربایجان درحال برگزاری بود که بابایی یکی از عکساشو ...
10 دی 1391